جدول جو
جدول جو

معنی اشک شیرین - جستجوی لغت در جدول جو

اشک شیرین
اشکی که از غایت شادی و خوشحالی جاری شود، اشک شادی، اشک طرب، اشک شکرین
تصویری از اشک شیرین
تصویر اشک شیرین
فرهنگ فارسی عمید
اشک شیرین
(اَ کِ)
اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد:
شد میسر بعد نومیدی وصال آن صنم
اشک شیرین شد از آن پس گریۀ خوناب ما.
ابوالمعانی (از فرهنگ ضیاء).
گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا). کنایه از گریۀ شادی باشد. (برهان). و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شکرین و اشک شکری در آنندراج و فرهنگ شعوری ج 1 ص 120 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشک شکرین
تصویر اشک شکرین
اشکی که از غایت شادی و خوشحالی جاری شود، اشک شادی، اشک طرب، اشک شیرین
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کِ شِ کَ / شِکْ کَ)
اشک شادی. گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا) (شرفنامۀ منیری). اشک گلگون. (فرهنگ ضیاء) :
بس اشک شکرین که فروریزم از نیاز
بس آه عنبرین که بعمدا برآورم.
خاقانی.
و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکری شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوبکر محمد بن احمد بن شیرین البستی، نزیل غرناطه. ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعۀ ذیل را در مدح غرناطه از او آورده است:
رعی الله من غرناطه متبوءً
یسر حزیناً او یجیر طریدا
تبرم منها صاحبی عند ما رأی
مسارحها بالثلج عدن جلیدا
هی الثغر صان الله من اهلت به
و ما خیر ثغر لایکون برودا
لغت نامه دهخدا
(اَ کِ شِ کَ / شِکْ کَ)
اشک شادی:
ذره در کلبه به خونابه گری
مست غلطیدن اشک شکری.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکرین شود
لغت نامه دهخدا