اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد: شد میسر بعد نومیدی وصال آن صنم اشک شیرین شد از آن پس گریۀ خوناب ما. ابوالمعانی (از فرهنگ ضیاء). گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا). کنایه از گریۀ شادی باشد. (برهان). و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شکرین و اشک شکری در آنندراج و فرهنگ شعوری ج 1 ص 120 شود
اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد: شد میسر بعد نومیدی وصال آن صنم اشک شیرین شد از آن پس گریۀ خوناب ما. ابوالمعانی (از فرهنگ ضیاء). گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا). کنایه از گریۀ شادی باشد. (برهان). و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شکرین و اشک شکری در آنندراج و فرهنگ شعوری ج 1 ص 120 شود
اشک شادی. گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا) (شرفنامۀ منیری). اشک گلگون. (فرهنگ ضیاء) : بس اشک شکرین که فروریزم از نیاز بس آه عنبرین که بعمدا برآورم. خاقانی. و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکری شود
اشک شادی. گریۀ شادی. (مؤیدالفضلا) (شرفنامۀ منیری). اشک گلگون. (فرهنگ ضیاء) : بس اشک شکرین که فروریزم از نیاز بس آه عنبرین که بعمدا برآورم. خاقانی. و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکری شود
ابوبکر محمد بن احمد بن شیرین البستی، نزیل غرناطه. ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعۀ ذیل را در مدح غرناطه از او آورده است: رعی الله من غرناطه متبوءً یسر حزیناً او یجیر طریدا تبرم منها صاحبی عند ما رأی مسارحها بالثلج عدن جلیدا هی الثغر صان الله من اهلت به و ما خیر ثغر لایکون برودا
ابوبکر محمد بن احمد بن شیرین البستی، نزیل غرناطه. ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعۀ ذیل را در مدح غرناطه از او آورده است: رعی الله من غرناطه متبوءً یسر حزیناً او یجیر طریدا تبرم منها صاحبی عند ما رأی مسارحها بالثلج عدن جلیدا هی الثغر صان الله من اهلت به و ما خیر ثغر لایکون برودا